۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

تصور دردناک

سی و پنچ سالو داشت .آرایشش به خط چشمی و خط لبی ختم میشد بدون رژ لب.اولین بار توجهمو وقتی جلب کرد که به جمله ایی که مخاطبش من بودم واکنش داد.در واقع متوجه آشنایی من و همکارم نشد .وقتی منو همکارم شروع به صحبت کردیم، یه جوری وا رفت.من هدفونم رو گذاشتم، اونم گذاشت.همکارم گفت دوباره بی جنبه بازی درآوردی؟ خاموش کن گوشیتو. گفتم رو فلایت موده.گفت به هر حال . ما مشغول حرف زدن شدیم . از شرایطی که این بار در حین ماموریت پیش آمده بود از بی نظمی و ناهماهنگی. صدای نفس های مقطعش منو جلب کرد. بی هوا سرمو برگردوندم، روسریشو تا زیر چشماش پائین کشیده بود. روسری طرح پوست پلنگی. خدا رو شکر کردم که من و نگاه متعجبم رو نمیبینه. تو صندلی فرو رفته بود.به صفحه گوشیش نگاهی انداختم شاید بفهمم کدام ترانه اینطور احساسشو برانگیخته. تراک 3 . همین. دوباره ما سرگرم حرف شدیم ولی نفس هاش و صدای گاه و بی گاه کشیدن بینی در پس زمینه بود. چند دقیقه ایی هدفون رو درمیاورد و کمی آروم میگرفت ولی به محض گذاشتن هدفون دوباره شروع میشد. هدفونم رو گذاشتم وپاهامو کشیدم سعی کردم آروم باشم و بهش فکر نکنم من میشنیدم........
همین حسی که دارم، حتی وقتی از تو دورم، تلخ و بیمارم، چقدر خوبه، چقدر خوبه.....
همین بس که میدونم خوب خوبی ، خواب خوابی ،من که بیدارم چقدر خوبه، چقدر خوبه....
همین بغضی که دارم، همین ساز شکسته، دلیل از تومردن، از تو رفتن تا تو برگشتن چقدر خوبه، چقدر خوبه ....
همین اشکی که غلطید همین دستی که لرزید همین دردی که پیچید از غم تو، از صدای من چقدر خوبه، چقدر خوبه.....
چقدر خوبه که هستی اگه حتی بد بد . اگر حتی غریبه مثل سایه پا به پای من چقدر خوبه چه بی نوره ستاره همین که تو بخندی چه بی رنگ اقاقی پیش لبهات وقت شکفتن چقدر خوبه چقدر خوبه .....
همین حرفی که کم شد از لب من تا ترانه از توپر باشه چقدر خوبه....
همین وزنی که گم شد تا دوباره عاشقانه از تو پر باشه چقدر خوبه، چقدر خوبه....
و عجیبه که اشک نمیریختم که بارها با شنیدنش بغض کرده بودم اشک ریخته بودم و دیدنش رو از غریبه ایی دریغ نکرده بودم واین بار نه برای حس کهنه و گمشده خودم که برای زنی که کنارم پنهانی اشک می ریخت، از دردی که میکشید و من حتی نمی تونستم حدسشو بزنم و از تصور دختری که کنار هر غریبه ایی اشک ریخته بود و از نگاهی پنهانش نکرده بود،از دردی که با خودش هر جا برده بود، دلم لرزید.از تصور دردناک خودم از چشم دیگران.
-------------------------------------------------
همیشه فکر میکردم خیلی پوپولیستسه که یه ترانه رو بیاری وسط نوشته ات ولی وقتی خودشو میندازه وسط ماجرا چی کار میشه کرد.

۲ نظر:

  1. گاهی وقتا به بعضی آدما بر می خورم که پنهانی دارن اشک میریزن(مثل همین مورد تو) ، اینجور وقتا کلی فکر به ذهنم میاد که یعنی چه مشکلی باعث شده دلشون بشکنه ، 1000 تا حدس میزنم و بعد دعا می کنم همه چیز براشون رو به راه بشه. آمین

    پاسخحذف
  2. vay khoda :( delam gereftt..chera ashk mirikht ?midoonam ke bazi chizaro nemishe ziad nevesht..ya nabayad ke nevesht..ama kash bishtar mineveshti..napors chio ? chon nemidoonam..

    پاسخحذف