۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

آخر هفته

از فواید مهمون اونم مهمونی که بار اوله میاد خونه ات اینه که مجبوری خونه رو برق بندازی.دیشب من واجی جونم افتادیم به جون خونه و نشون به اون نشون که سه کیسه بزرگ زباله جمع کردیم.دیگه شده بود سوژه خنده که اگر همسایه ها ما رو در حال خارج کردن این کیسه ها ببینن چی فکر میکنن در مورد ما....
خیلی خوشحالم که ارشد قبول شده تهران و دوباره میتونم ببینمش و باهم باشیم. با همه دوستایی که دارم فرق داره. پرانژی و غیر قابل پیش بینی!امروز از وقتی آمد حرف زدیم و خندیدیم تا رفت.یه زمانی کارای غیر منتظره و عجیب غریبش گیج و ناراحتم میکرد ولی بعد از 4 سال که دور بودیم از هم، یه جورایی هر دومون تعدیل شدیم.نه من دیگه خطیم نه دیگه اون غیر خطی.آخ چقدر این رفتاراش منو سر ذوق میاره.
اجی جون رفته اصفهان. واسه همین چند روزی تنهام. خیلی مسخرس! من که بزرگترم وقتی میرم مسافرت و اون تنها میمونه اینقدر نگرانش نیستم که وقتی من تنها میمونم و اون میره مسافرت. همش نگرانه نکنه من دپ بزنم و ....راستش نگرانیش بی مورد نیست، من طاقت تنهایی رو ندارم اصلا و به محض تنها شدن انواع احساسات وا فکاربد و مضخرف میان سراغم منم که ماشالا اشکم دم مشکم. با اینکه خیلی وقتا هر کدوممون سرش به کارخودش گرمه ولی الان خیلی نبودشو حس میکنم.

۲ نظر:

  1. akh eli gofti...kheili banamkkk bood:d az in jaryana ta bekhay manam dashtammm.
    are be nazaram tanhaE sakht miad.vali sayamo mikonam ke azash natarsam.

    پاسخحذف
  2. وای اصفهان ! شما نمیای اصفهان ؟؟!

    پاسخحذف