۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

يه ضرب المثل چيني ميگه:
                          غذاي سرد رو ميشه خورد
                                چاي  سرد رو ميشه نوشيد
                                       اما نگاه سرد رو نميشه تحمل كرد.

۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

تكه تكه

آب گرم رو باز كردم روي ظرفهاي توسينك. خامه كيك تولد دخترك  چسبيده بود به ظرفها. برخلاف هميشه كه بدون دستكش و پيشبند ظرف ميشورم. پيشبند بستم ،دستكش دستم كردم. يه مقداريشونو كه شستم برگشتم سمت كانتر ببينم ظرفي نمونده باشه. ديدم بطري آب خالي و سر باز بيرونه. آب رو سرد كردم و شروع كردم به شستنش. همينطوري كه پر و خاليش ميكردم اون روزي كه رفتم خريدمش اومد جلو چشمم. شهريور 85 بود. تازه خونه گرفته بودم و مستقل شده بودم. ماه رمضون بود و من از طرف شركت خودمون به عنوان ناظر ولي در واقع  براي كارآموزي ميرفتم يه شركت خصوصي توي يوسف آباد. خيلي جوانتر از اون بودم كه ناظر يه پروژه باشم.  بطري رو با يه قوطي باز كن از سر يوسف آباد گرفتم. خيلي از روزا كه برميگشتم خونه از سر راهم يه چيزي واسه خونه ميگرفتم يا ميرفتم قيمت ميگرفتم.حتي يه  روز درپوش چاهك دستشويي و توري واسه پنجره ها. يادمه با چه زحمتي توري ها رو با چسب به چارچوب چسبونديم. با خواهري  با مترو رفيم امام حسن و قفسه كتابخونه گرفتيم . انوقتا خيلي از وسايل الان رو نداشتم حتي يكسال تي وي هم نداشتم.همه امكانات صوتي تصويري تو يه راديو ضبط خلاصه ميشد.  گاهي نوار كاست ميزاشتم يا راديو فردا گوش ميدادم. آن خونه رو با اينكه خيلي چيزا كم داشت خيلي دوستش داشتم اولين جايي بود كه ماله من بود . تكه تكه ساخته ميشد و اين خيلي قشنگ بود.حتي بعد از جابه جايي از آنجا و تا همين الان. كه كم كم تي وي و مبل و تخت و جارو برقي و ماشين لباسشويي  و خيلي چيزاي ديگه گرفتيم. انقدر از داشتن ماشين لباس شويي ذوق داشتيم كه با خواهري مينشستيم و چرخش لباس ها رو، كم و زياد شدن آب و كف رو نگاه ميكرديم.
با اينكه هميشه زندگي ام بهتر شده .تكه تكه كنار هم آمده اند،حتي بدون اينكه حرص چيزي رو داشته باشم. نمي دونم چرا در مورد تنهايي ام همچين حسي ندارم .نمي تونم بي خيال باشم . مي ترسم از اينده ، دنبال دليل ميگردم ،آروم نميشم. اي كاش  آدمي كه وارد زندگيم ميشه همينطور تكه تكه ساخته بشه. دوست دارم آنقدر فرصت بده به خودش و به من كه تكه هامون كم كم كنار هم جور بشند.نمي دونم شايد  مثل هميشه نبايد هيچ آرزويي داشته باشم.