۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

ماموریت در کیش

اینجا به قدری هوا شرجیه که همه جا رو بوی نم گرفته،همه چی چسبناکه.از بخت بد جوراب روفرشی هامو نیاوردم . این هتل هم که گندش رو درآورده یه دمیپایی رو فرشی نذاشته تو اتاق. وقتی راه میرم پاهام میچسبه زمین. بازدید صبح هم کنسل شد چون طرف مقابل نیومده هنوز. ما هم عین بدبختا از ساعت 7 صبح بیدار شدیم. هر چه منتظر شدیم نیومدن. به لطف وایرلس، دم و دقیقه تو وبلاگا چرخیدم. هرچه وبلاگ دونفره عشقولانسی بود سر زدم و با همه عسل ها، جوجوها، نانازی ها و شوشوها و گوگولی ها، پیشی ها و خرسی های وبلاگستان اشنا شدم و شونصدتا وبلاگ با عنوان ما عاشق همیم و میمیریم و دوسش میدارم و .... دیدم وبسی دعا کردم که مستدام باشند و خدا به ما هم عنایتی کنه و افتخار اینو پیدا کنم تا یه وبلاگ پیشول پنبه ایی به جامعه بشریت هدیه کنم.
خوب جونم براتون بگه دیگه چی کار کردم... اها رفتم چت روم یکی نیست بگه با این شانست کجا راه افتادی رفتی دختر گنده؟هی ای اس ال پرسیدن و پرسیدم وتا دلتون بخواد بابابزرگ وجوجو به پستم خورد.چند تایی هم پیشنهادهای بیشرمانه داشتم که از خدا که پنهون نیست ولی از شما چه پنهون بعد از ایگنور کردن چند نفر شیطوونه گولم زد و نیم ساعتی با یکی که دنبال یه مانکن واسه صیغه میگشت گپ زدم و به خودم امیدوار شدم که میتونم یه پسرو سر کار بزارم و حسابی شاکیش کنم. نه واقعا الان خیلی امیدوارم خیلیییی.ماموریت با موفقیت انجام گرفت خیلییییییییی.
دلم میخواد یه کم بخوابم از بس که این ملافه ها نموره دلم نمیاد بخوابم . بعدظهر هوا بهتر بشه قراره بریم حقوق مهرو یه جا خرج کنیم و با جیب خالی ایشالا برگردیم تهران.البته اول از همه باید یه دمپایی بخرم و بعد بقیه مرکز خریدو.
همکارم بازم گفت تو پسر میشدی خیلی بهتر بود؟ دوست داشتم بپرسم چرا؟ ولی بهتر دیدم بحثو به شوخی رد کنم.چند وقتیه به خصوصیات پسرونه توخودم حساس شدم. دوستشون ندارم.چرا؟

۹ نظر:

  1. پیشول پنبه ای!دلم واست تنگ شده!کجا رفته بودی"؟؟پسرا گرگن مثل کرکن!!!:دی
    سوغاتی یادت نره دیدار رفته 24 ام

    پاسخحذف
  2. اول از همه کلی با خوندن این پستت خندیدم ! نمی دونم چرا ، اما روحیه ام شاد شد ، مخصوصا قضیه اون چت رومه ! :))
    دوم یادم افتاد چقدر دلم برای کیش تنگ شده. من از 5،6 سالگی مرتب می رفتم اونجا ، اون جریزه حس آرامش عجیبی بهم میده ، اما الان 2،3 ساله نتونستم برم.
    حالا کی اون وبلاگه رو به جامعه بشریت اهدا می کنی ؟؟!! ;)

    احساس می کنم از وقتی وبلاگمو بستم دوستایم فراموشم کردن ، این حس خیلی بدیه. یعنی اگه ننویسم کسی به یادم نیست ؟؟ من که به همه هنوز هم سر میزنم همون طور که قول داده بودم.

    پاسخحذف
  3. چرا اینطور فکر میکنی من که اصلا فراموشت نکردم وهمش منتظر کامنتاتم و همش میگم الان حالش خوبه؟!.اگر حس و حال نوشتن داری بنویس.من با اینکه خیلی خواننده ندارم باز دوست دارم بنویسم چون در درجه اول واسه خودم حس خوبی داره.
    شاید یه روز امدی اینجا دیدی به جای نقطه سر خط نوشته عشقولانس های پیشول وپنبه! خدا رو چی دیدی؟ D:

    پاسخحذف
  4. آهای فیریییییی.......................................نفس کش ش ش ش ش ش !منو بگیر الی.............رفیقتو کشتن.......غیرت تو خون ما موج مزنه...اون وقت تو و این حرفا؟استغفرالله!

    پاسخحذف
  5. واییییییییی خاک به سرم من تایتل پستت رو نخوندم.............یعنی میشه من ببینمت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  6. vay man nemidoonestam to mamooriatam miri :d in chat roomo ke gofti daghighan rast bood !yadesh bekheir man 5 6 sal pish behtarin doostaro too net peida kardam.amma hala hame eftezah shodannn

    پاسخحذف
  7. تو از بس با محبتی الی جونم.
    عشقولانه های پیشول و پنبه !!! :))
    خیلی با حال بود !! :))

    پاسخحذف
  8. salam
    khobin
    kheli ravoono jaleb mimoni ama.......

    پاسخحذف