۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

ميتوني بخوني به يه شرط

وقتي تصميم گرفتم كه بنويسم . ميخواستم حرف هايي رو بزنم كه هيچ وقت جرات به زبان آوردنشون رو نداشتم.ميخواستم خودسانسوريم رو بشكنم.اگرچه اينجا راحت ترم باز همچنان گاهي خودم و احساسم رو سانسور ميكنم.امروز وقتي گفتي چرا نمي نويسي،نميدونم چرا نتونستم بگم نه و خودمو راحت كنم.اگرچه تو خيلي از چيزهايي كه نوشتم يا خواهم نوشت رو ميدوني ولي وقتي گفتي بده بخونمش ، احساس كردم اگر تو بخونيش من نمي تونم آنطور كه بايد راحت بنويسم. ولي الان فكر ميكنم كه اينطور نيست . چون ميخوام تمرين كنم كه خيلي سخت نيست شكستن حصارهايي كه دور خودم كشيدم.
يه شرط داره و اونم كه هيچ وقت در مورد چيزهايي كه اينجا مينويسم ، رودررو حرف نزني واگر خواستي تو هم برام كامنت بزار.شايد خوب باشه كسي رو كه ميشناسي يه جور ديگه بشناسي.

۴ نظر:

  1. شرطت قبول...
    واقعا خيلي جالبه كه اونچه هستي رو با همه شريك بشي البته همه ايي كه اين الي رو مي شناسن نه اون الي كه من ميشناسم. مطمئن باش نه قضاوتي در كار و نه شماتتي البته اون موقعي كه ذوق مي كنم از نوشته هات چي كار كنم مثل الان؟؟ خيلي خوكشلن نوشته هات.. خيييلييي

    پاسخحذف
  2. daghighan mifahmam chi migi.chon manam az tasavore inke ashnaha bekhoonanam ye tori misham.
    na hasoodi nemikonam.in adami ke azash neveshtam voojood dashte ama in hessi ke ehtemalan az neveshtam estenbat shode na.serfan ye ehsas bood.manie khassi nemidad.midooni chi migam ?

    پاسخحذف
  3. منم حس خوبی نداشتم از اینکه کسایی که می شناسنم اونجا رو بخونن. فقط هم 2 تا از دوستایم وبلاگم رو بلد بودن. اما آدم در هر حالتی خودشو سانسور میکنه ، نمی دونم چرا ، منم همین جوریم.
    الی من هفته دیگه باید برم آندوسکوپی ، می دونم 100000 تا آدم این کار رو انجام دادن اما من میترسم ، دعا کن ترسم بریزه ...
    وبلاگمو که حذف کرده بودم دوباره بازیابی کردم! دیگه آپش نمی کنم اما دلم میخواهد باشه .

    پاسخحذف
  4. آره آره خیلی حال می ده کسی رو که میشناسی یه جور دیگه هم بشناسی..............

    پاسخحذف