۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

يادآوري

بگي بيا بريم اون نيمكت هاي روبروي كتابخونه بشينيم . اين روزا كه بگذره ديگه همديگرو نمي بينيم .همين كه دستمو بگيري تو دستت و نوك انگشتمو فشار بدي، همين كه بگي الي يه چيزهايي هست كه گفتنش سخته ولي ميخوام فقط تو بشنويش، يه حلقه اشك آمده نشسته تو چشمم بدون اينكه به چيزي كه ميخواي بگي فكر كرده باشم .......
با نگاهت به دستت اشاره كني .بگي اون تصادف لعنتي.سرتو بندازي پائين . تو بگي و من بشنوم .
پدر و مادرمو توي اون تصادف از دست ندادم...
با تعجب نگاهت كنم!
تصادف ..... بيمارستان.....مادر..... ويلچر....رفتن پدر......تنهايي مادر......دل شكسته ....... ازدواج پدر......خواهري كه هرگز نديديش و نميخوايي كه ببينيش.......سرطان ....... رفتن هميشگي مادر..... تنهايي ......تنهايي.......تنهايي.......
تو بگي و من اشك بريزم . به جاي اينكه من بغلت كنم تو بغلم كني و اشكامو پاك كني و بگي خدا رو شكر. ميتونست بدتر از اين باشه... چشمام اگر نبودن چي.....
ميايي تهران خبرم كني . از دور ببينمت كه لاغرتر شدي . تو بگي اصلا عوض نشدي، منم بگم تو هم . من بگم تو بگي ، بگي كه پدرت آمده پيشت، اصلا حالش خوب نيست و با زن و دخترش رابطه اش شكرابه.بخوام بگم پرتش كن تو كوچه،چرا تو بايد جورش رو بكشي ولي به جاش فقط نگات كنم .تو بگي چي كار كنم كسي جز من نداره.... و من آب بشم از درد دل هاي مسخره ام.
بايد قول بدي هر وقت آمدي تهران خبرم كني تا يه نيمكت يه جايي پيدا كنيم دوباره بشينيم كنار هم . دوباره بهم يادآوري كني كه چقدر خوشبختم. وقتي حرف هاي بيخود ميزنم انگشتت رو بزاري رو پيشونيم و بگي كه چقدر ديونه ام.
يادت نره........

۵ نظر:

  1. قبلا همه از جمله خودت به من می گفتین چرا غمنامه می نویسم. اما حالا تو که از من غمگین تر می نویسی عزیزم!
    البته خیلی خوب بود ، یاد آوری ، یاد آوریه اینکه یادمون باشه بدتر از اینها هم میتونست برامون پیش بیاید و اینکه یادمون باشه خوشبختیم.

    دیشب با مامانم یه فیلم دیدیم ؛ آخرش غمگین تموم شد . مامانم عصبانی بود که چرا آخر بعضی فیلم ها رو غصه دار می سازن ، اما من خوشم اومد ، بهش گفتم : مامان وقتی زندگی واقعی خیلی از آدما غمگینه و پر از غصه ، پس بهتره گاهی فیلم ها اینو به ما یاد آوری کنن و واقعیت رو نشون بدهند. بعضی وقتا از فیلم هایی که آخرش به خوبی و خوشی تموم میشه حالم بهم میخوره !

    پاسخحذف
  2. mano to ba ham mineshastim roo nimkat?man noke angoshtato feshar midadam?age na..in kie ke inghadr be man shabihe

    پاسخحذف
  3. گيلداخدا ميدونه شايد يه زماني يه جايي روي نيمكتي كنارهم نشسته باشيم.اون دوست عزيزيه مثل تو.

    پاسخحذف
  4. are moteasefane..negaranam..vali khob sayamo mikonam ke aroom basham..rasti azizi az khodete:) chan rooz pish too bazar kar ye agahi didam zang zadam goft madrak mikhaym vase rotbe bandie sherkat!goftam be ghole eli ash ba jash !!!!!!

    پاسخحذف
  5. سلام!
    خوبی الی؟
    الی....
    چه طور بعضی از ادما انقدر پیچیده در غمن؟؟ها؟؟
    (راستی تو میتونی به دیدار وبلاگی بیای؟)

    پاسخحذف