۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

صداي يك دست

چهار هفته قبل
دلتنگي ها و بي حوصلگي هاي جمعه و افسردگي دوره لعنتي همه غم و غصه هاي عالم رو گوله ميكنه تو دلم.نصف روز رو مي افتم رو تخت و سقف رو نگاه ميكنم.حس تنهايي ديونه ام ميكنه .سرمو ميزارم رو بازوم، پاهامو جمع ميكنم تو شكمم، دست ميبرم لاي موهام خودمو بغل ميكنم و ناز خودمو ميكشم.اشكام سرازير ميشه. تصوير خودمو تو ائينه ميبينم ،زل ميزنم به چشمهاي پر ،چونه لرزون و رگ برجسته پيشوني .دلم به درد مياد از ديدن خودم. زار ميزنم .
الي تمومش كن. تو رو خدا بس كن. به جاي اين فكرو خيال هاي احمقانه، تكوني بخور.ببين چه قيافه مسخره ايي ساختي؟
دلتنگي هاي نقاش خيابان چهل وهشتم رو برميدارم . به طرح رو جلدش نگاهي ميندازم .طرح عجيبي داره.نميدونم موضوعش چي ميتونه باشه. سعي ميكنم با تمركز بخونم و دور خزعبلاتي كه با پر رويي هجوم ميارن خط قرمز ميكشم. فصل اول تموم ميشه،فصل دوم رو شروع ميكنم. هيچ ارتباطي بين دو فصل نمي تونم پيدا كنم . ادامه ميدم .فصل سوم. همه تلاشمو ميكنم ،سر در نميارم. كتاب رو ميندازم پائين تخت ....

(نه داستان)!!!

تمركز رو داشته باشيد ،خوبه نيم ساعت جلد كتاب رو سياحت كرده بودم. ببينيد چه ذهن خلاقي دارم . شما بايد اين كتابو خونده باشيد تا عمق فاجعه رو بفهميد . نميدونم به حال خودم بخندم يا گريه كنم ؟


ديشب دلتنگي هاي نقاش خيابان چهل وهشتم رو برداشتم . ياد روز كذايي ميفتم . دوست دارم دوباره اون سه داستان رو بخونم البته به صورت داستان كوتاه!از اول كتاب رو برگ ميزنم. بعد ازمقدمه و تقديم ،جمله ايي هست با عنوان" يك چيستان ذن" .
"همه صداي دو دست را ميشناسند.
صداي يك دست چيست؟"
من كه تحت تاثير قرار گرفتم آدم رو ياد ضرب مثل" يك دست صدا نداره" ‍ميندازه . ولي كمتر از چند ثانيه يادم مياد كه يك دست هم صدا داره .احتمالا اين چيستان و ضرب مثل مربوط به زماني كه هنوز يك دست صدا نداشته. نه جانم يك دست هم صدا داره ، صداي زيبايي هم داره. بيخود جوسازي نكنيد. اين ها همش كار استكبار ه تا ما احساس تنهايي و پوچي كنيم .
اگر باور نداري يه بشكن بنداز بالا.
چون قرار بود اينجا جز راست ننويسم ،پس مينويسم: درسته يه دست صدا داره ولي صداي دو دست يه چيز ديگست D:

پ.ن:من هر بار اين كتاب رو ميگيرم دست پي به نكته ايي جديد ميبرم.الان به قياسي كه بين انسان و كتاب هست پي ميبرم.طرح روي جلد كتاب بالا مربوط به نقاش معروف سالوادور دالي هست. هنوز نميدونم اسم نقاشي چي هست،ولي هر وقت فهميدم مينوسيم حتما.

۱۰ نظر:

  1. میشه بیشتر توضیح بدی ؟؟
    ضد حال؟؟

    پاسخحذف
  2. گرفتم ...
    گرفتم نکته شو ....

    ...


    راستی :
    هیچ آوایی ندارد دست تنهایی ...

    پاسخحذف
  3. اگه از ر کسه دیگه ایی غیر از خودم بنویسم اسمش رو ذکر می کنم حتمی ...
    گلی از خودم بود

    پاسخحذف
  4. akheyy selinjer:)..man in ketabesho nakhoondam vali natoordashtesho khoondam..in yeki chetore? rasti defa dashti na ?tamoom shode ke hala roman mikhooni?:d

    پاسخحذف
  5. سلام به دوست مهربون خودم
    چطوری ؟؟
    واسه منم دیشب از اون شب های کذایی بود ، دیشب همه غم دنیا توی دل من بود. گذشت ، به سختی ، اما گذشت مثل همه ی شب های دیگه
    من این کتاب رو نخوندم ، وقتی کامل خوندیش بگو قشنگه؟

    پاسخحذف
  6. منم ناتور رو خوندم......
    اینو نخوندم.......عکس گویا نیست کوجولوهه نمیتونم روش تمرکز کنم.....اره یه دست صدا نداره اما بلاخره صدا داره!

    پاسخحذف
  7. خوبه ولي به پاي ناطور دشت نميرسه البته هنوز همه داستاناشو نخوندم. دفاع هم نكردم هنوز خيلي از كارام مونده . نميدونم چه مرگمه.
    عزيزكم واسه ماها هرشب از اون شب هاي كذاييه ولي جدن ميخوام تمركز كنم رو پايان نامم . هركي هم بزنه زير حرفش خره!

    پاسخحذف
  8. age az nazli khoshet oomad pas delfoolad ham bekhoon..oonam khoobe.rasti khanoom khanooma pashodam raftam sham ba aghaye sabeghan topol be ghole to!hichi..hamoon chizaye hamishegi

    پاسخحذف
  9. hichkoodoom..harfe asheghanamoon koja bood 2khtar joon.man ke natoonestam doros hesabi ghaza bokhoram!khodesh khord badam raft hesab kardo bargashtim:d

    پاسخحذف
  10. kojaE to eli?jaye pa nevesht ezafe kardan ye poste jadid bezar

    پاسخحذف