اینجا به قدری هوا شرجیه که همه جا رو بوی نم گرفته،همه چی چسبناکه.از بخت بد جوراب روفرشی هامو نیاوردم . این هتل هم که گندش رو درآورده یه دمیپایی رو فرشی نذاشته تو اتاق. وقتی راه میرم پاهام میچسبه زمین. بازدید صبح هم کنسل شد چون طرف مقابل نیومده هنوز. ما هم عین بدبختا از ساعت 7 صبح بیدار شدیم. هر چه منتظر شدیم نیومدن. به لطف وایرلس، دم و دقیقه تو وبلاگا چرخیدم. هرچه وبلاگ دونفره عشقولانسی بود سر زدم و با همه عسل ها، جوجوها، نانازی ها و شوشوها و گوگولی ها، پیشی ها و خرسی های وبلاگستان اشنا شدم و شونصدتا وبلاگ با عنوان ما عاشق همیم و میمیریم و دوسش میدارم و .... دیدم وبسی دعا کردم که مستدام باشند و خدا به ما هم عنایتی کنه و افتخار اینو پیدا کنم تا یه وبلاگ پیشول پنبه ایی به جامعه بشریت هدیه کنم.
خوب جونم براتون بگه دیگه چی کار کردم... اها رفتم چت روم یکی نیست بگه با این شانست کجا راه افتادی رفتی دختر گنده؟هی ای اس ال پرسیدن و پرسیدم وتا دلتون بخواد بابابزرگ وجوجو به پستم خورد.چند تایی هم پیشنهادهای بیشرمانه داشتم که از خدا که پنهون نیست ولی از شما چه پنهون بعد از ایگنور کردن چند نفر شیطوونه گولم زد و نیم ساعتی با یکی که دنبال یه مانکن واسه صیغه میگشت گپ زدم و به خودم امیدوار شدم که میتونم یه پسرو سر کار بزارم و حسابی شاکیش کنم. نه واقعا الان خیلی امیدوارم خیلیییی.ماموریت با موفقیت انجام گرفت خیلییییییییی.
دلم میخواد یه کم بخوابم از بس که این ملافه ها نموره دلم نمیاد بخوابم . بعدظهر هوا بهتر بشه قراره بریم حقوق مهرو یه جا خرج کنیم و با جیب خالی ایشالا برگردیم تهران.البته اول از همه باید یه دمپایی بخرم و بعد بقیه مرکز خریدو.
همکارم بازم گفت تو پسر میشدی خیلی بهتر بود؟ دوست داشتم بپرسم چرا؟ ولی بهتر دیدم بحثو به شوخی رد کنم.چند وقتیه به خصوصیات پسرونه توخودم حساس شدم. دوستشون ندارم.چرا؟