تنها اميد شنبه هاي من خلاصي از كسلي و تنهايي جمعه است . با اينكه صبح شنبه بيدار شدن خيلي سخته تنها اميد به گم كردن رخوت جمعه در شلوغي صبح شنبه است كه منو واميداره كه از خواب بيدار بشم و برم محل كارم. امروز روز سختي بود . چون اميدم نا اميد شد. امروز توي اتاق تنها بودم . هر كدام از هم اتاقي هام به دليلي غايب بودند و تمام كساني كه غالبا باهاشون سرو كار دارم به طرز نااميد كننده ايي از من كسل تر بودند. مثل اينكه توي آئينه خونه نشسته باشم. به هر طرف نگاه ميكردم انعكاس بي حوصلگي و كج خلقي من بود. تصوير لبخندي كه صبح با سلام و صبح خير بي جونم بر لب يكي از همكارا خشكوندم هنوز جلوي چشامه. فكر ميكنم بي حالي و بدحالي ام رو خيلي بيشتر و قوي تر از خوشحالي ام ميتونم به بقيه انتقال بدم.
دارم جمع و جور ميكنم تا برم خونه تنها به اين اميد كه اين رخوت رو توي شلوغي خيابونها جا بگذارم و برم.
in omida ham az sad ta naomidi bad taran..bazi vaghta migam vaghean ke sarneveshte axare adama tanhaEye..pas hamoon behtar ke az aval bahash kenar biaym.pas zadanesh fayede nadare.mese khore roo zendegie adame dge
پاسخحذفسلام الی جون
پاسخحذفنبینم بی حوصله باشی.
خوبی خواهر جونم ؟؟
khyliamun hamchin lahazato hamchin hesaiyo tu zendegimun darim
پاسخحذفجمعه ها رو به امید شنبه تموم می کنیم و شنبه منتظر پنجشنبه. من که اینجوریم :D
پاسخحذفلبخند خشکیده... چه اوج غم انگیزی :(
حال اگر یابم دعایت می کنم
پاسخحذفجان اگر خواهی فدایت می کنم
وبلاگتون واقعا زیباست انشاا همیشه تو کاراتون موفق باشین ، منتظر حضورتون در وبلاگ باران هستم ، پست اول من فکر کنم در چند روز اینده موضوع اصلی تمام وبلاگ ها ، سایتها و میشه گفت همه جای ایران خواهد بود شاید یک یاد اوری هم باشه . تشکر و منتظرتون هستم