۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

بوق سگ نوشت

بامداد پنچ شنبه است و من به سان يه موجود خوشحال تو لابي هتل روي كاناپه چرمي نشسته ام و پاهامو انداختم روي ميز و  با اينترنت وايرلس فس  فسو به امر خطير وبگردي مشغولم .وقتي ميام كيش هميشه تا دير وقت بيدارم حتي اگر مثل الان چشمام به سختي باز باشند. 
اين سري بچه ها پايه بودند و حسابي خوش گذشت.ديگه به جز خريد و اسكله و... كه برنامه هميشگيه. امروز  رفتم پلاژ. واقعا حالي و صفايي. نايب زياره بودم به جاي دوستان .ايشالا خدا بطلبه همه رو. من كه در گيرو بند برنزه شده نبودم ولي تا دلتون بخواد ملت در حال برنزيدن بودن. منم كه در پي كله ملق زدن تو آب و شن بازي .
خيلي دوست دارم بنويسم ولي مغزم كلا هنگ كرده.  وقتي نميتونم يه جمله رو تموم كنم.  نميدونم چه اصراريه كه پست بزارم. از اون بدتر هوس چت كردن زده به سرم. خدايي اين دوميه رو بايد بي خيال بشم و برم بخوابم.

۶ نظر:

  1. همیشه به خوشی و گردش ایشالا
    خوبه که نایب زیاره بودی، مرسی

    پاسخحذف
  2. khoshhalam az inke khosh migzareeeeeeee..hala toam boronze mikardi mioomadi mishodi eli dafe:d

    پاسخحذف
  3. کاشکی همیشه ی همیشه بهت خوش بگذره الی. جای منم اینجور وقت ها خیلی خالی کن ، من عاشق اون جزیره هستم ، خیلی ارومم می کنه.

    پاسخحذف