۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

اشك بس

نشستم رو مبلي كه نزديك تلويزيونه. پاهامو جمع كردم تو شكمم. طوري اريب نشستم كه خواهرم كه با تلفن حرف ميزنه ، نيمرخم رو ميبينه. نميدونم كدوم شبكه رو ميديدم. توي حال خودم بودم . ترانه تموم ميشد. بعدي شروع ميشد. من ذل زده بودم به تصويرها. بغضمو ميخوردم ، اشكها كه رون شدند.  سرمو گرفتم پايين كه خواهر صورتمو نبينه.آروم پا شدم رفتم تو اتاق.  گفت هي فكر نكن حواسم نيست. ميفهمم داري گريه ميكني. بزار تلفنم تموم بشه. حسابتو ميرسم. نشستم لبه تخت. اشكامو پاك ميكنم و منتظرم تا تلفنش تموم بشه و حسابمو بزاره كف دستم. 
ميگه خوب چي شده؟ ميگم چيزي نيست. ميگه خوب به چي فكرميكني ؟ ميگم هيچي. فقط يه حسه. ميگه مگه ممكنه! اون حسه  بعد از يه فكر مياد. ميدونم راست ميگه ولي هيچي نميگم. ميگه ناشكر نباش تو رو خدا. مگه چه كمي داري ؟ ميگه ميدونم........ درسته ميدونه.
ميگه الي گريه كردن اشكالي نداره ولي نه يه شب در ميون. من نگرانم. ميگه ميترسم. راست ميگه منم ميترسم از چيزي كه ازش ميترسه. هيچ كي ندونه خودم ميدونم بايد چقدر مواظب روحيه و روانم باشم.
دارم با خودم كنار ميام. زماني رو خالي  نميزارم كه تو خودم برم و فكراي مسخره بيان سراغم .كتاب ميخونم.آهنگ شش و هشت گوش ميدم نه آهنگي كه حالمو بهم يادآوري كنه......
اينجا ديگه از گريه زاري و نا اميدي چيزي نمي خونيد. مطمئن باشيد. اگر روزي بخواهم از ناراحتي هام بنويسم از چيزي مينويسم كه ارزش نوشتنو داشته باشه.
آخر اين هفته دارم ميرم يه دوره خودشناسي.راستش من خودم خيلي خوشبين نيستم به اين جور دوره ها. دقيقا خودم نمي دونم كه چطوره و رو چه چيزايي مانور ميدن.چون قبل از دوره خيلي در موردش توضيح نميدن. دوست هام رفتن و خيلي راضين و خيلي شور و شوق دارن كه منم برم تا بتونيم سه تايي  در موردش حرف بزنيم،  حالا از 4 شنبه شروع ميشه و سه روز كامل هست. يعني از 9 شب تا 7 صبح فقط وقتم آزاده وميتونم برم خونه. دوستان كه كلي هيجان تزريق كردن. منم منتظرم.

----------------------------------
----------------------------------

من از ديد سوم سوپرايز شدم ;-))

۵ نظر:

  1. امیدوارم زودتر بهتر بشی
    و امیدوارم این دوره نتایج خوب داشته باشه

    پاسخحذف
  2. .


    تو هم درست ميشي. نگران نباش.

    در ضمن، هر كلاسي كه بخواي بري، زماني جواب مي گيري كه واقعا به تاثيرش ايمان داشته باشي. قبل خودشناسي هميشه يه دوره مثبت انديشي لازمه.

    ضعف روحي عوامل زيادي داره. درمانش هم روشهاي مختلف. نسخه هاي از پيش تعيين شده تو اين موارد جواب نمي دند. اينه كه خودشناسي لازم ميشه. ايراد مشكلات روحي هم اينه كه معمولا خودشون رو غير جايي كه واقعا هستند نشون ميدند. يعني ممكنه يك جاي خاص احساس ناراحتي كني ولي عامل و دليل اصلي اون ناراحتي چيز ديگه اي باشه كه تو بهش مستقيم توجه نداري. تو خودشناسي رو اين بعد بيشتر كار كن، لازمه.

    -----

    با اين نوشته ت ياد پارسال خودم افتادم. اشكم دم مشكم بود. داغون بودم. افسردگيم به قدري شديد بود كه ناخودآگاه و بدون اينكه ذره روش كنترل داشته باشم دائم به فكر خودكشي بودم. دوره خودشناسيم رو اون زمان شروع كردم و به نتيجه رسيدم. نه كلاسي بود نه دوستاني كه هيجان انگيزناكش كنند. خودم بودم و خودم تو يه چهار ديواري. هنوز كه يادم مي افته تنم مور مور ميشه. چهار ديواري يه اتاق بود با سرويسها كه از وسط با پرده تقسيمش كرده بودم. دو تا پنجره داشت كه ازشون هيچ جا رو نميشد ديد. تاريك بود هميشه. اون زمان پولم فقط به چنين چيزي مي رسيد. نشستم فكر كردم و فكر كردم و فكر كردم. بعد معجزه اتفاق افتاد. بعد از مدتها بي انگيزگي قلم رو دستم گرفتم. يك ستون نوشتم: چي هستم؟ يك ستون: چي دوست دارم باشم؟ و ستون سوم: چي مي تونم باشم. و نوشتم و نوشتم و نوشتم و الي آخر. كه بعدش رسيد به شروع وبلاگم. حداقل براي اينكه بعضي نوشته هام رو به اشتراك بزارم با آدمهايي كه نمي شناسمشون. نياز به زندگي اجتماعيم و نياز به درددل با ديگرانم رو اونطوري ارضاء كنم.

    برو خدا رو شكر كن تنها نيستي.

    همين


    .

    پاسخحذف
  3. اگه همیشه هم بخوای از ناراحتی و ناامیدی بنویسی ، بنویس چون حقته ، اینجا مال توئه و همه ی حرفات. همه ی ما اینجا رو ساختیم تا به دور از همه ی کسایی که می شناسنمون و سانسورمون می کنن حرفامونو بزنیم ، حرفایی که توی واقعیت نمیشه زد. وبلاگ منم همیشه پر از غصه و نا امیدیه ، اما اگه ننویسم خفه میشم.
    چند بار اولی که برایم نظر گذاشتی و باهام حرف زدی (به اسم ترانه ، یادته ؟! ) حس کردم تونستی آرامشتو پیدا کنی و از ته دل لبخند بزنی ، اما الان یه مدته که فهمیدم اشتباه کردم ، خواهر دوست داشتنی من هم مثل من بغض داره کلی.
    مامان دوستم هم چند وقت پیش یه دوره از این کلاس ها رو بهم پیشنهاد کرد ، اما روزاش روزایی بود که کلاس داشتم و نشد برم. حالا اگه خوب بودن بگو منم برم.

    پاسخحذف
  4. khoobe eli khoshhalam ke intorie..boro be nazaram ye kari bokon.nemishe ke haminjoor neshasto kari nakard..

    پاسخحذف